بهداشت روان و بهداشت جسم غيرقابل تفكيك هستند. مفهوم جسم و روان يك واحد جداييناپذير از يكديگر و پيوسته در ارتباط با يكديگرند. بنابراين براي همه كارگزاران سلامت و بهداشت روان آگاهي از فراواني نرخ عوامل موثر بر بهداشت روان و نيز موانع مراقبت ملي بهداشتي كه در تلاش براي يك زندگي سالم زنان با آن مواجهند، يك ضرورت غيرقابل اجتناب است.
به نظر ميرسد زنان پيش از مردان با خطرات بهداشت رواني مواجهند و در دريافت درمان نيز موانعي متفاوت از مردان را تجربه ميكنند. از جمله اين خطرات اعتياد به مواد مخدر و الكل است. زنان به دليل پيش آمادگيهاي روانشناختي، خانوادگي و ريسك فاكتورهاي خاص نسبت به اعتياد به مواد مخدر بسيار آسيبپذيرند. از جمله عوامل عمده روانشناختي، اختلالات خلقي است، نه افسردگي، اضطراب، هويت شخصي منفي، عزت نفس پايين، تعارضات دروني ندانستن مهارتهاي مقابله با استرس و بالاخره نظامهاي حمايتي اجتماعي. در مجموعه عوامل خطرزا در خانواده ميتوان گفت كه زنان به احتمال زياد تجربههاي تبعيض و تجارب تلخ كودكي، وقوع اعتياد، نزاع والدين، بيماري رواني والدين، طرد شدن توسط حداقل يكي از والدين، جدايي زودهنگام از والدين بر اثر شرايط طلاق يا مرگ و خشونتهاي خانوادگي در دوران كودكي را تجربه كردهاند. از جمله ريسك فاكتورهاي اجتماعي، ميتوان از مورد تبعيض واقع شدن به عنوان بزرگسال، مراقبت بيشتر و عمدتا به تنهايي از فرزندان را نام برد كه وضعيت درآمد و اقتصاد پايين در خانواده ميتواند بر شدت اين مصائب بيفزايد. ضمن آن كه چرخه زندگي و مراحل رشد زنان در مقايسه با مردان به مراتب آسيبپذيرتر است.
با اين مقدمه ميتوان به آسيبپذيري شديد زناني كه در معرض اعتياد به مواد مخدر قرار ميگيرند پي برد. ضمن آن كه نميتوان عامل تغييرات هورموني و نقشهاي چندگانه زنان در خانه و جامعه را از نظر دور داشت.
در مورد زنان معتاد قويترين مانع براي درمان مشكل اعتياد آنان، روابط به ويژه روابط با همسر و فرزندان است.
زنان نوعا به دلايل زياد و متنوعي درصدد درمان اعتياد خود بر نميآيند. از جمله اين دلايل ميتوان به موارد زير اشاره كرد: يافتن محلي براي نگاهداري كودك در طول درمان، ادراك اين مطلب كه زنان پاسدار اخلاق جامعه هستند ونگاه تحقيرآميز جامعه نسبت به مواد مخدر و به ويژه زن مبتلا به اعتياد.
امروزه اعتياد به مواد مخدر يك بيماري ادامه دار و جدي است و به واقع درمان آسان و سادهاي براي آن وجود ندارد و معمولا تلاشهاي اوليه زناني كه سعي به ترك مواد دارند با شكست مواجه است.
طبق آمار موسسه ملي مواد مخدر امريكا (NIDA) تقريبا نيمي از همه زنان بين 15 تا 44 سال حداقل يك بار در زندگي نوعي از مواد مخدر را مصرف كردهاند، تقريبا 2 ميليون زن از كوكائين و بيش از 6 ميليون زن در طول سال گذشته از ماري جوانا استفاده كرده اند و بيشتر اين زنان معتاد پيش از يك نوع مواد مخدر را تجربه كردهاند.
تحقيقات نشان ميدهد كه زنان معتاد عمدتا همزمان با اعتياد از فشارزياد مشكلات جسماني و رواني ديگراي رنج ميبرند. براي مثال ميتوان از اختلالات جهاز هاضمه، انواع بيماريهاي رواني، اختلال در روابط با ديگران ، عزت نفس پايين، بي خيالي و بي تفاوتي و از همه بدتر كاهش و يا خلا ارزشهاي اخلاقي و معنوي و مذهبي كه زمينهساز قربانيشدن، سوءاستفادههاي جنسي، روابط مختل با خانواده، استثمار جنسي و مالي، ابتلاي به بيماريهاي مقاربتي ،بارداريهاي غيرمنتظره و مشكلات عديده در نقش مادري نام برد.